ملکه بانو

مادرها در قلب پسرانشان ملکه ای هستند که هیچ زنی در هیچ جای دنیا جای آنها را نخواهد گرفت.

۲۰۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ملکه» ثبت شده است

تاریخ

هر چقدر قدیم الایام از تاریخ بدم میومد، تازگی نه تنها دوستش می‌دارم بلکه از خوندنش لذت می‌برم.

متاسفانه نتونستم کتاب حیالت القلوب رو تموم کنم. امیدوارم وقتم کمی آزاد شه کاملش کنم.

این روزها شروع کردم به خوندن تاریخ اسلام: پیامبر صلی الله علیه و آله و اجدادشون، امیرالمومنین علیه السلام.

چقدر علاقه‌ام به حضرت ابوطالی و عبدالمطلب زیاد شده.

می‌دونستید سیادت از حضرت هاشم جد پیامبر آغاز شده؟ ایشون در قحطی که در مکه میاد تمام اموالشون رو خرج مردم می‌کنند و خدا در عوضش بهشون مقام سیادت میدن!

دارم دو تا کتاب در مورد حضرت ابوطالب هم می‌خونم.

کتاب «از کعبه تا بهشت» نوشته داوود صفرزاده رو حتما حتما بگیرید بخونید و به نوجوان‌ها و جوان‌های اطرافتون هدیه بدید. کتاب درمحوریت امیرالمومنین علیه السلام و در طی داستان‌های ۲-۳ صفحه‌ای با بیانی زیبا، روان و شیرین ماجراها رو تعریف می‌کنه. قیمتشم ۲۰۰۰ تومنه. تا چاپ جدیدش نیومده و گروه نشده بخرید.

۱ نظر
ملکه بانو

یکی از اولین‌ها

امشب برای اولین بار تنها نشستم پشت فرمون. قبلش شدید استرس دلشتم ولی بعد خدا رو شکر آروم بودم، با وجود گریه‌های بی‌پایان شازده‌پسر، بارونی بودن هوا و برف‌پاک‌کنی که با هر بار استفاده تا چندین ثانیه هیچی نمی‌دیدم.

تجربه خوبی بود، با این که وقتی رسیدم احساس کردم انرژیم به صفر رسیده!

۵ نظر
ملکه بانو

یه سوزن به خودت بزن، یه جوالدوز به دیگران

دیروز سر مسئله‌ای از این که آقای همسر این زحمت من رو ندید و یک مورد ضعف کار رو به روم اورد، ناراحت شدم. بعد شروع کردم به فکر کردن به کارهایی که می‌کنم و آقای همسر توجهی نمی‌کنه، بعد چند تا از کارهای ساده‌ای رو که هر روز انجام میدم و شده جزو کارهای روزمره اما کلی ارزش داره و حواسش نیست، برا خودم لیست کردم. اما یهو یه جرقه تو ذهنم زده شد که چقدر خودت حواست به کارهای روزمره و ساده‌ای که آقای همسر هر روز انجام میده هست؟!!!


۶ نظر
ملکه بانو

تجربیات یک مادر کلاس اولی

یکی از بزرگ ترین لذت ها در زندگی، لذت خواندن است. من هنوز لذتی را که از اولین خواندن اسم مغازه ها بردم، به یاد دارم. 

مادری کردن یک نوع زندگی دوباره است. این روزها این لذت را دوباره از نوع تجربه می‌کنم، البته با عمق و هیجانی به مراتب بیشتر.

برای تک تکتان چنین تجربه‌ای را آرزومندم.


یکی از حسرت‌های مادریتم لذت دریافت نامه از پسرم بود که به لطف خدا امروز اولین دریافت متنی پر از غلط غلوط مادریتم را تجربه کردم.


پ.ن:

مادر یک کلاس اولی بودن در ذهنم مملو از سختی، رنج و کلنجار بوده. اگر توصیفات مادران دیگر در ذهن شما هم چنین تصویر تاریکی درست کرده، باشد مه این پست چراغی باشد روشن در پس این تصویر تاریک.


۳ نظر
ملکه بانو

ماجراهای ملکه و ترشی

هفته های در هم برهمی داشتم، هم از لحاظ روحی هم جسمی هم کاری. حالا این وسط ۳ کیلو سیر خریدم برای سیرترشی. صبح برای نماز که بیدار شدم نخوابیدم و نشستم پای حبه کردن سیرها، دعا کردم شازده پسر بخوابه که خدا رو شکر تا نصف بیشترش خوابید. بعد هر چه شیشه از هر کجا داشتم خالی و جمع کردم و پر کردم از سیر ها و سرکه. 

بعد مواد ترشی خریدم برای ترشی و الان شیشه منتظرم سبزی ترشی خشک شود تا مخلوطم کامل شود. عجیب دلم می خواست لیته هم درست کنم ولی دیگر توانش را در خود ندیدم. تازه شیشه کم دارم و تصمیم گرفتم در همون ظرفای پلاستیکی بریزمشون.

اضافه کلم ها رو هم شور کردم.

چقدر دلم می خواست یه ترشی لبو هم درست کنم، اما از پارسال هنوز داریم. شاید هفته آینده به سرم زد و کمی درست کردم. با این که لبو دوست ندارم اما رنگ قرمزش حسابی سرحالم می کند. عجیب به سفره هم زیبایی می دهد.

فردا کلاس دارم با کلی تکلیف که هیچ کدوم رو انجام ندادم. کلی ظرف کثیف تولید کردم که نشستم. تازه خوابمم میاد. فردا هم ان شاء الله عازم مشهدیم، چمدان را هم کامل نبستم. (نایب الزیاره خواهم بود ان شاء الله)


۳ نظر
ملکه بانو

خواب ظهرگاهی

خانواده همسر تقریبا همه رفتن کربلا. بعد مادر آقای همسر تنها مونده ما اومدیم پیشش. القصه جمعه شب اومدیم شب خوابیدیم، بعد حدود ۲:۳۰ جمع کردم با شازده پسر رفتیم خونه که به شاهزاده برسیم. رسیدبم و من از خستگی دراز کشیدم، شازده پسرم اومد کنارم. دراز کشیدن همان و خوابیدن همان. حالا بچم اومده پشت در هر چی زنگ میزنه کسی باز نمی کنه. میاد بالا می کوبه به در بازم کسی باز نمی کنه. بنده خدا همسایمون می شنوه میاد میگه من صدای داداشتو شنیدم، کفشاشونم هیت. حالا زنگ میزنن همسرم ، اونم هر چی زنگ میزنه به تلفن خونه و موبایلم من جواب نمیدم. زنگ میزنه به مامانش میگه ملکه اونجاست؟ میگه نه یه ساعتی هست راه افتاده. بنده خدا نگران سریع راه میفته. حالا من یه دفعه از خواب می پرم می بینم ساعت ۴، شاهزاده نیست. گوشی بر میدارم زنگ بزنم می بینم همسرم چند دور زنگ زده، حدس می زنم شاهزاده رفته باشه خونه همسایه. بچم گریه کنون اومد خونه!

اصلا چنین چیزی سابقه نداشت. خلاصه که نیم ساعت خوابیدیم، یه ملت رو نگران کردیم!

۲ نظر
ملکه بانو

مادر چراغ خونه

مامان اینا رفتند سمت مرز که ان شاء الله برن برای پیاده روی اربعین. و من هنوز نرفته دلتنگ شده ام.

مامان که تهران نیست من عمیقا احساس تنهایی می کنم. وقتی تلفن رو بر می دارم می مونم به کی زنگ بزنم. برای کارهام با کی مشورت کنم و درد و دل هام رو کجا ببرم؟ موقع حال بدی کجا برم که با حال خوب برگردم؟

۳ نظر
ملکه بانو

...

نمی دونم دارم با خودم و زندگیم چی کار می کنم. می سازم، میسازم، می سازم، یهو سرلجو لج بازی، ناراحتی، قهر، ... کبریت می زنم همو رو آتیش می زنم.

خستم، خیلی خیلی خسته. احساس تنهایی، پوچی و سردرگمی می کنم. و میدونم همش به خاطردوریم از خداست. و می دونم اگه دستم رو بذارم تو دستش همه چیز درست میشه. و لذت همراهی با خودش و ولیش رو چشیدم. وپوچی چیزایی که الکی بهشون چنگ می زنم رو هم در ک میکنم. اما نمی دونم چمه که بازم تو این دور باطل گیر کردم؟!

کاش دست از این لجبازی بی نتیجه بردارم و دوباره دست به کار شم، همون جور پاک و همون جور مصمم.

۴ نظر
ملکه بانو

سرکه در عسل

یه روزایی هست در مقابل غرها، گریه ها و بدقلقی های ناتمام پسرا صبر می کنم و صبر می کنم و صبرمی کنم، اما ناگهان منفجر می شوم. و امان از این انفجارها که تمام آن صبوری کردن ها را هم بر باد می دهد و من عجیب حس خسران می کنم این مواقع!

۵ نظر
ملکه بانو

انا فقیر و انت الغنی

از دیروز به خاطر یه سرماخوردگی افتادم. همش خواب، تب و لرز، ... .

خدا قشنگ به آدم نشون میده تو هیچی نیستی، شب سالم و سلامت می خوابی، صبح با تب و لرز بیدار میشی! آدم این موقعاست فقر محض بودن خودش را به تمام معنا وجدان می کنه. 

کاش این باور رو تا آخر عمر حفظ کنم.

کاش باور کنم که هر لحظه از عمرم می تونه آخرین لحظم باشه.

کاش بتونم جوری زندگی کنم که اون دنیا روم بشه توی چشمای خدا و امام زمانارواحنا فداه نگاه کنم.

۳ نظر
ملکه بانو

بازی

من رو گوشیم هیچ گونه بازی نمی ریزم. چند وقته به خاطر ترک یه عادت بد یه بازی ریخته بودم گاهی مشغولش میشدم. بعد این بازی یه بازی دیگه معرفی کرد، دانلودش کردم. آخر روز دیدم تو نرم افزار مخصوص ساعات استفاده از گوشی زده ۱:۳۰ باهاش بازی کردم. هیچی دیگه جفتشو پاک کردم!

۴ نظر
ملکه بانو

...

و امروز ۳۰ ساله شدم.

۸ نظر
ملکه بانو

تاثیرگذارترین کتاب ها

وقتی لوسی می عزیز تاثیرگذارترین کتاب هاش رو معرفی کرد، منم دلم خواست تاثیرگذارتین کتاب ها رو بر خودم بنویسم.

اولیش کتاب آفتاب در حجاب سیدمهدی شجاعیه. کتابی که در دوران راهنمایی خوندم و باعث شد حضرت زینب سلام الله علیها برام یه الگوی تمام عیار باشه و دلم بخواد مثل ایشون مظهر صلابت، شجاعت و وقار باشم.

دومین کتاب کتابیه که قبلا هم معرفیش کردم و به افراد زیادی هم معرفیش کردم: برتری خفیف. کتابی که بر خلاف بسیاری از کتاب های روانشناسی مشابه به روند آهسته و پیوسته معتقده و کمک زیادی به من کرده.

سومین کتاب هم کتاب بهشت سعادت از حسین درگاهی است که برای من یک نسخه از زندگی کردن در بهشت بود. خوندن کتاب برام بسیاااااااار لذت بخش، تاثیرگذار و راهگشا بود.

۲ نظر
ملکه بانو

رویایی قدیمی

این روزها خیلی بیشتر از قیل به یه کتابفروشی کوچیک فکر میکنم که نشستم اون پشت و مابین خروج و ورود مشتری ها، غرق میشم توی کتاب ها، در سکوت و آرامشی وصف ناپذیر‌.

۶ نظر
ملکه بانو

تابستان

این مدت به قدری سرم شلوغه که حس یه کارمند چند شیفته رو دارم. چند تا کلاسم با هم همزمان شدند. از لحاظ جسمی بسیاااار ازم انرژی می گیره، اما از لحاظ روحی بسیار شارژم، بحمدلله. به حدی که به فکر افتادم روزهای بعدم رو هم پر کنم.

مرتب از خدا می خوام به وقتم برکت بده تا بتونم به کارهام برسم. شما هم برام دعا کنید.

۷ نظر
ملکه بانو

تاریخ

هیچ وقت به تاریخ علاقه نداشتم.

چند ماهی هست که خوندن زندگی پیامبران رو شروع کردم. زندگیشون سرشار از درس، نصیحت، نکته و عبرته. در ضمن باعث شده در علاقم به خوندن تاریخ تجدید نظر کنم.

خوندن کتاب حیات القلوب رو به عنوان یک منبع مطمئن، روان و ساده توصیه می کنم.

۲ نظر
ملکه بانو

...

دلم می خواد یه هفته برم یه جا تنهای تنها، خودم باشم و خودم، فقط بشینم فکر کنم.

۳ نظر
ملکه بانو

تمرین

دارم تمرین می کنم وقتی کسی از سختی های زندگیش به خصوص بچه هاش میگه، نمونه ای سخت تر و بدتر از زندگی خودم مثال نزنم، گوش بدم و فقط همدردی کنم.

دارم تمرین می کنم وقتی کسی چیزی تکراری تعریف می کنه، جوری گوش بدم که نفهمه تکراریه.

دارم تمرین می کنم وقت صحبت و بحث با شاهزاده بیشتر روی درک احساساتش تمرکز کنم.


۵ نظر
ملکه بانو

این روزها

الحمدلله چه برف خوبی بود. حال مردم رو کلی خوب کرد.
ما که مریض دار بودیم و خانه نشین، اما دیدن پشت بام پوشیده از برف و درختان برفی حال دلمان را بسی خوب کرد.

این روزها حس یک بچه نوپا را دارم که در تلاش مداوم است برای قدم برداشتن، اما با هر قدمی که می رود، یک زمین خوردن هم همراه است. برایم بسسی دعا کنید محتاجم بسیاااار. دعا کنید بتوانم چند قدمی را بدون زمین خوردن طی کنم. 
۱ نظر
ملکه بانو

مرور دوباره

احساس کردم نیاز دارم دوباره کتاب "به بچه ها گفتن، از بچه ها شنیدن" رو بخونم. 

دفعه قبل حدود 6 ماهی طول کشید خوندنش و شدیدا برام فایده داشت خوندنش. امیدوارم این بار خوندنش بیش از 2 ماه طول نکشه ولی اثرش چندین برابر باشه.

مادر بودن یعنی تلاش مداوم برای اصلاح خود!!

۱ نظر
ملکه بانو