ملکه بانو

مادرها در قلب پسرانشان ملکه ای هستند که هیچ زنی در هیچ جای دنیا جای آنها را نخواهد گرفت.

۹ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

مادر چراغ خونه

مامان اینا رفتند سمت مرز که ان شاء الله برن برای پیاده روی اربعین. و من هنوز نرفته دلتنگ شده ام.

مامان که تهران نیست من عمیقا احساس تنهایی می کنم. وقتی تلفن رو بر می دارم می مونم به کی زنگ بزنم. برای کارهام با کی مشورت کنم و درد و دل هام رو کجا ببرم؟ موقع حال بدی کجا برم که با حال خوب برگردم؟

۳ نظر
ملکه بانو

مستند حیات وحش

کسی سایتی کانالی می شناسه کلیپای کوتاه، جالب و قابل تامل از مستندات حیات وحش، ترجیحا گیاهی داشته باشه؟

۱ نظر
ملکه بانو

فرصت را غنیمت بشماریم

گفتم بگم این روزا دیگه زمان شروع گرفتن روزه های قرضیه. باشد که همت گماریم و تا پایان زمستان روزه های قرضبمان به صفر برسد.

۶ نظر
ملکه بانو

...

نمی دونم دارم با خودم و زندگیم چی کار می کنم. می سازم، میسازم، می سازم، یهو سرلجو لج بازی، ناراحتی، قهر، ... کبریت می زنم همو رو آتیش می زنم.

خستم، خیلی خیلی خسته. احساس تنهایی، پوچی و سردرگمی می کنم. و میدونم همش به خاطردوریم از خداست. و می دونم اگه دستم رو بذارم تو دستش همه چیز درست میشه. و لذت همراهی با خودش و ولیش رو چشیدم. وپوچی چیزایی که الکی بهشون چنگ می زنم رو هم در ک میکنم. اما نمی دونم چمه که بازم تو این دور باطل گیر کردم؟!

کاش دست از این لجبازی بی نتیجه بردارم و دوباره دست به کار شم، همون جور پاک و همون جور مصمم.

۴ نظر
ملکه بانو

روزنوشت های یه مادر کلاس اولی

دو شبه موقع خوابوندن پسرا خودمم خوابم میبره، شاید گوشی با خودم نمیبرم!! 

شب اول با اومدن آقای همسر از خواب پریدم و یادم افتاد غذا رو گاز داستم. هر چند از مرغ روی گاز چیزی باقی نمونده بود و مجبور شدم یه تیکه دیگه دربیارم و بپزم برای ناهار شاهزاده.

امروز شاهزاده باید الویه می برد، قبل خواب بچه ها مواد رو تند تند رنده کردم و گفتم بقیش رو بعد خوابیدن بچه ها انجام میدم. خوابوندن بچه ها همان و خوابیدن تا صبح همان. صبح که از آقای همسر بابت خوابیدن عذرخواهی کردم، گفت صدات کردم اما گفتی نمی خوام بیام! بقیه الویه رو هم بعد نماز صبح آماده کردم و تحویل کلاس اولیمون دادم.

۳ نظر
ملکه بانو

حلیم/هلیم

کسی تجربه ای از حلیم پختن داره به من بده آیا؟

۱ نظر
ملکه بانو

سرکه در عسل

یه روزایی هست در مقابل غرها، گریه ها و بدقلقی های ناتمام پسرا صبر می کنم و صبر می کنم و صبرمی کنم، اما ناگهان منفجر می شوم. و امان از این انفجارها که تمام آن صبوری کردن ها را هم بر باد می دهد و من عجیب حس خسران می کنم این مواقع!

۵ نظر
ملکه بانو

انا فقیر و انت الغنی

از دیروز به خاطر یه سرماخوردگی افتادم. همش خواب، تب و لرز، ... .

خدا قشنگ به آدم نشون میده تو هیچی نیستی، شب سالم و سلامت می خوابی، صبح با تب و لرز بیدار میشی! آدم این موقعاست فقر محض بودن خودش را به تمام معنا وجدان می کنه. 

کاش این باور رو تا آخر عمر حفظ کنم.

کاش باور کنم که هر لحظه از عمرم می تونه آخرین لحظم باشه.

کاش بتونم جوری زندگی کنم که اون دنیا روم بشه توی چشمای خدا و امام زمانارواحنا فداه نگاه کنم.

۳ نظر
ملکه بانو

سلام کلاس اولی

دیروز رفتیم موهای شاهزاده رو کوتاه کردیم و امروز به همراه پدر راهی مدرسه اش کردیم. امیدوارم این علاقه و پشتکارش به درس و مدرسه مستدام باشه و هر چه را یاد می گیرد، در راه خدا و ولیش به کار گیرد.

۵ نظر
ملکه بانو