میشه لطفا یه حمد برای پسرای من بخونید؟ متشکرم
ان شاء الله امشب بعد از یک سال و اندی عازم مشهدم. حلال کنید و دعا بفرمایید سفر پربار و بامعرفتی باشه.
دو سه روزی درگیر مریضی شازده پسر بودم. تب زیادی داشت. به حدی که با سرم و تب بر و انواع کارهای سنتی هم باز تبش بالا بود. ولی خدا رو شکر امروز بهتر شد.
این چند روز همش به یاد نوزادایی بودم که توی بیمارستان هر روز ازشون خون می گرفتن. نوزادایی که انواع دستگاه ها بهشون وصل بود. نوزادایی که حتی بعضیاشون معلوم نبود چه مشکلی دارن. یا اون نوزادی که دکتری مادرشو ناامید کرده بودن. خیلی سخته!
یادمه اون موقعی که گفتن باید شازده پسر به خاطر زردی بستری شه، چقدر حالمون خراب بود. اما بعدش که اون نوزادا و مادراشون رو دیدم، حس کردم چقدر کوچیکه مسئله ما و از اون به بعد با هر بار مریضی بچه ها به اونها فکر می کنم و برای شفاشون دعا می کنم.
یه حمد بخونیم برای شفای همه مریضا، به خصوص فرشته های کوچیکی که مریضیشون قلب مادر پدراشون رو به درد آورده.
فرض کن بهشت و جهنم را بی خیال شدم، شرمندگی باز شدن کارنامه سیاهم در محضرت را چه کنم؟!!
۱. کسی میدونه اگه بخوام در آینده مترجمی زبان کنم، غیر از رفتن به دانشگاه چه جوری می تونم به این کار مسلط شم؟
۲. کسی نرم افزار، سایت یا کتابی می شناسه برای یادگیری زبان عربی؟
بر شما باد به گوش دادن مباحث آقای عالی در سمت خدا: یاد مرگ (پنج شنبه ها تکرارش رو داره میذاره)، مهدویت و دینداری در آخرالزمان.
خدا بر توفیقاتشون بیفزاید. مباحثش واقعا معرفتی و تذکریه. کاملا آدم رو متنبه می کنه.
گاهی اوقات لازمه چیزایی رو که خودت میدونی و با دو دو تا چهارتای عقلت بهش رسیدی ولی باز هم کتمان کنی، از زبان یه شخص سوم بشنوی تا بپذیری.
این روزها خیلی بیشتر از قیل به یه کتابفروشی کوچیک فکر میکنم که نشستم اون پشت و مابین خروج و ورود مشتری ها، غرق میشم توی کتاب ها، در سکوت و آرامشی وصف ناپذیر.
این مدت به قدری سرم شلوغه که حس یه کارمند چند شیفته رو دارم. چند تا کلاسم با هم همزمان شدند. از لحاظ جسمی بسیاااار ازم انرژی می گیره، اما از لحاظ روحی بسیار شارژم، بحمدلله. به حدی که به فکر افتادم روزهای بعدم رو هم پر کنم.
مرتب از خدا می خوام به وقتم برکت بده تا بتونم به کارهام برسم. شما هم برام دعا کنید.
هیچ وقت به تاریخ علاقه نداشتم.
چند ماهی هست که خوندن زندگی پیامبران رو شروع کردم. زندگیشون سرشار از درس، نصیحت، نکته و عبرته. در ضمن باعث شده در علاقم به خوندن تاریخ تجدید نظر کنم.
خوندن کتاب حیات القلوب رو به عنوان یک منبع مطمئن، روان و ساده توصیه می کنم.
باورم نمیشه شاهزاده ام انقدررر بزرگ شده.
شاهزادمان به شددددددت عشق فوتباله، به شدت زیاااد.
یکی از معضلات ما اینه که یه وقت در زمان اخبار ورزشی یا زمان پخش فوتبال جایی نخوایم بریم.
هر روز ساعت های مدیدی رو باید به گزارش فوتبال خیالی ایشون گوش کنیم. )گاهی دیگه انقدر کلافه میشم که میگم بس کن(
از بنده هم انواع آزمون های فوتبالی رو میگیرن!!! مثلا اسم بازیگنا رو میگه من باید بگم چه تیمیه شمارش چنده. یا تیمای مورد علاقش شماره. میگه من باید بگم شماره کدوم بازیکنه.
خلاصه که وضعیتی داریم ما!
من کلی خوشجال بودم دعاهام گرفته آقای همسر فوتبالی نیست زیاد، حواسم نبوده برای پسرامم باید دعا کنم!
تازه با شازده پسرم کار میکنه: اسم بازیکنا رو میگه اون بچه کاملشون کنه!
سال ۹۶ سال مریضی های سلسله وار خانوادگی بود. روزهای آخر سال رو هم دارم با تب و لرز، سرفه و به اتمام می رسونم.
امیدوارم سال ۹۷ سالی پر از برکت، سلامتی و شادی برای همه باشه. ان شاء الله امسالمون به مژده ظهور ماندگار بشه.
برنامه ای برای اندروید می شناسید که زمان استفاده از هر برنامه نصب شده روی گوشی رو محاسبه کنه؟
دارم تمرین می کنم وقتی کسی از سختی های زندگیش به خصوص بچه هاش میگه، نمونه ای سخت تر و بدتر از زندگی خودم مثال نزنم، گوش بدم و فقط همدردی کنم.
دارم تمرین می کنم وقتی کسی چیزی تکراری تعریف می کنه، جوری گوش بدم که نفهمه تکراریه.
دارم تمرین می کنم وقت صحبت و بحث با شاهزاده بیشتر روی درک احساساتش تمرکز کنم.