تصورم از آینده همراه بوده با بچه های زیاد، چیزی حدود ۵-۶ تا بچه. حتی تصور این که بچه هام به همین دو تا ختم بشه، ناراحت کننده است. اما فکر کنم باید تصورم رو از آینده مقداری تغییر بدم.
دارم سعی می کنم عاداتم رو تغییر بدم. دلم نمی خواد پایان ۴۰ سالگی همین جایی باشم که ۳۰ سالگی خواهم بود.
دلم می خواد علایقی رو که سال هاست فقط دارن گوشه ذهنم خاک می خورند رو به عمل دربیارم. دلم میخواد ... .
میشه دعام کنید آشفتگی های ذهنم به یه نظم درست برسند؟ میشه دعا کنید باتلاقی که توش اسیر بودم، فرداها اثری ازش نباشه؟ میشه دعا کنید بتونم بهترین تصمیمات رو بگیرم؟
این ماه رمضون بدترین ماه رمضان عمرم بود. دعا کنید بتونم امشب جبرانش کنم.
زیااااد دعام کنید.