ملکه بانو

مادرها در قلب پسرانشان ملکه ای هستند که هیچ زنی در هیچ جای دنیا جای آنها را نخواهد گرفت.

شاهزاده

شاهزاده از دیروز مریضه. 

شب یهو بیدار شد گفت: وااای سروییم. 

گفتم بخواب عزیزم. ۱۱ شبه تازه. با خیال راحت بخواب تب داری فردا نمی‌خواد بری مدرسه. 

میگه: پس‌فردا می‌خوام برما، کلاس کاردستی دارم!!

گفتم: حالا بخواب

حالا امروز رفتیم دکتر ۲ روز دیگه مرخصی داده.

میگه: نه من می‌خوام برم مدرسه. فردا کاردستی و ورزش داریم. چهارشنبه‌ام شنا داریم!!

یعنی این حجم از علاقه به درس و علم‌آموزی پسرم رو موندم چی کار کنم؟!!

۲ نظر
ملکه بانو

سوال آشپزی

آیا راهی هست که سوپ ته نگیره؟

۵ نظر
ملکه بانو

خودشناسی

چه کسی جز فرزند آدم می‌تونه انقدر واضح ایرادات و اشکالات آدم رو به انسان نشون بده؟!



۲ نظر
ملکه بانو

یه سوزن به خودت بزن، یه جوالدوز به دیگران

دیروز سر مسئله‌ای از این که آقای همسر این زحمت من رو ندید و یک مورد ضعف کار رو به روم اورد، ناراحت شدم. بعد شروع کردم به فکر کردن به کارهایی که می‌کنم و آقای همسر توجهی نمی‌کنه، بعد چند تا از کارهای ساده‌ای رو که هر روز انجام میدم و شده جزو کارهای روزمره اما کلی ارزش داره و حواسش نیست، برا خودم لیست کردم. اما یهو یه جرقه تو ذهنم زده شد که چقدر خودت حواست به کارهای روزمره و ساده‌ای که آقای همسر هر روز انجام میده هست؟!!!


۶ نظر
ملکه بانو

عکس نامه

این عکس نامه ایه که پست قبل در موردش صحبت کردم.

در واقع به کاردستیه کنارش برای من و پدرش نامه نوشته.

نوشته:

باباجونم خیلی دوست دارم.

مامان جونم خیلی دوست دارم.

عالی شد.

تقدیمی از محمدحسن به مادر و پدر


اون بالا سمت چپم شماره و اسم کلاسش رو نوشته با اسم خودش: سید محمدحسن ...


پ.ن:

برای دیدن عکس در سایز بزرگ تر روی عکس بزنید

۱ نظر
ملکه بانو

تجربیات یک مادر کلاس اولی

یکی از بزرگ ترین لذت ها در زندگی، لذت خواندن است. من هنوز لذتی را که از اولین خواندن اسم مغازه ها بردم، به یاد دارم. 

مادری کردن یک نوع زندگی دوباره است. این روزها این لذت را دوباره از نوع تجربه می‌کنم، البته با عمق و هیجانی به مراتب بیشتر.

برای تک تکتان چنین تجربه‌ای را آرزومندم.


یکی از حسرت‌های مادریتم لذت دریافت نامه از پسرم بود که به لطف خدا امروز اولین دریافت متنی پر از غلط غلوط مادریتم را تجربه کردم.


پ.ن:

مادر یک کلاس اولی بودن در ذهنم مملو از سختی، رنج و کلنجار بوده. اگر توصیفات مادران دیگر در ذهن شما هم چنین تصویر تاریکی درست کرده، باشد مه این پست چراغی باشد روشن در پس این تصویر تاریک.


۳ نظر
ملکه بانو

کلمه نویسی یک کلاس اولی نیمه چه باسواد

شاهزاده یه دفتر دارن به اسم تمرین آزاد، بعد می‌تونن ۷ خط توی هر صفحه اش بنویسن. هر کلمه یا جمله ای که خواستند. بعد دیدم نوشته: سبر (صبر)

نشستم نگاه کردم دیگه چیا نوشته، دیدم نوشته: امومان. میگم یعنی چی؟ میگه عموم که میگن عموم مردم. حالا این جمعشه.

ادادم. گفتم این چیه؟ میگه اعداد دیگه.

عصا رو هم اسا نوشته بود.

یعنی غش کرده بودم از خنده. فقط کلی قربون صدقه اش رفتم

۳ نظر
ملکه بانو

ماجراهای ملکه و ترشی

هفته های در هم برهمی داشتم، هم از لحاظ روحی هم جسمی هم کاری. حالا این وسط ۳ کیلو سیر خریدم برای سیرترشی. صبح برای نماز که بیدار شدم نخوابیدم و نشستم پای حبه کردن سیرها، دعا کردم شازده پسر بخوابه که خدا رو شکر تا نصف بیشترش خوابید. بعد هر چه شیشه از هر کجا داشتم خالی و جمع کردم و پر کردم از سیر ها و سرکه. 

بعد مواد ترشی خریدم برای ترشی و الان شیشه منتظرم سبزی ترشی خشک شود تا مخلوطم کامل شود. عجیب دلم می خواست لیته هم درست کنم ولی دیگر توانش را در خود ندیدم. تازه شیشه کم دارم و تصمیم گرفتم در همون ظرفای پلاستیکی بریزمشون.

اضافه کلم ها رو هم شور کردم.

چقدر دلم می خواست یه ترشی لبو هم درست کنم، اما از پارسال هنوز داریم. شاید هفته آینده به سرم زد و کمی درست کردم. با این که لبو دوست ندارم اما رنگ قرمزش حسابی سرحالم می کند. عجیب به سفره هم زیبایی می دهد.

فردا کلاس دارم با کلی تکلیف که هیچ کدوم رو انجام ندادم. کلی ظرف کثیف تولید کردم که نشستم. تازه خوابمم میاد. فردا هم ان شاء الله عازم مشهدیم، چمدان را هم کامل نبستم. (نایب الزیاره خواهم بود ان شاء الله)


۳ نظر
ملکه بانو

خواب ظهرگاهی

خانواده همسر تقریبا همه رفتن کربلا. بعد مادر آقای همسر تنها مونده ما اومدیم پیشش. القصه جمعه شب اومدیم شب خوابیدیم، بعد حدود ۲:۳۰ جمع کردم با شازده پسر رفتیم خونه که به شاهزاده برسیم. رسیدبم و من از خستگی دراز کشیدم، شازده پسرم اومد کنارم. دراز کشیدن همان و خوابیدن همان. حالا بچم اومده پشت در هر چی زنگ میزنه کسی باز نمی کنه. میاد بالا می کوبه به در بازم کسی باز نمی کنه. بنده خدا همسایمون می شنوه میاد میگه من صدای داداشتو شنیدم، کفشاشونم هیت. حالا زنگ میزنن همسرم ، اونم هر چی زنگ میزنه به تلفن خونه و موبایلم من جواب نمیدم. زنگ میزنه به مامانش میگه ملکه اونجاست؟ میگه نه یه ساعتی هست راه افتاده. بنده خدا نگران سریع راه میفته. حالا من یه دفعه از خواب می پرم می بینم ساعت ۴، شاهزاده نیست. گوشی بر میدارم زنگ بزنم می بینم همسرم چند دور زنگ زده، حدس می زنم شاهزاده رفته باشه خونه همسایه. بچم گریه کنون اومد خونه!

اصلا چنین چیزی سابقه نداشت. خلاصه که نیم ساعت خوابیدیم، یه ملت رو نگران کردیم!

۲ نظر
ملکه بانو

دعای غریق

دعای غریق رو زیاد بخونیم: «یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک»



حضرت ابی عبدالله علیه السلام فرمودند که : 

«زود است می‌رسد به شما شبهه‌ای، پس باقی می‌مانید بدون علمی و بدون امام راهنمایی ظاهرا، و نجات نمی‌یابد در آن شبهه مگر کسی که بخواند دعای غریق را.»

گفتم: چگونه است دعای غریق؟ 

فرمودند می‌گویی:

«یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلب القلوب، ثبت قلبی علی دینک».

۱ نظر
ملکه بانو

مستند حیات وحش

کسی سایتی کانالی می شناسه کلیپای کوتاه، جالب و قابل تامل از مستندات حیات وحش، ترجیحا گیاهی داشته باشه؟

۱ نظر
ملکه بانو

فرصت را غنیمت بشماریم

گفتم بگم این روزا دیگه زمان شروع گرفتن روزه های قرضیه. باشد که همت گماریم و تا پایان زمستان روزه های قرضبمان به صفر برسد.

۶ نظر
ملکه بانو

روزنوشت های یه مادر کلاس اولی

دو شبه موقع خوابوندن پسرا خودمم خوابم میبره، شاید گوشی با خودم نمیبرم!! 

شب اول با اومدن آقای همسر از خواب پریدم و یادم افتاد غذا رو گاز داستم. هر چند از مرغ روی گاز چیزی باقی نمونده بود و مجبور شدم یه تیکه دیگه دربیارم و بپزم برای ناهار شاهزاده.

امروز شاهزاده باید الویه می برد، قبل خواب بچه ها مواد رو تند تند رنده کردم و گفتم بقیش رو بعد خوابیدن بچه ها انجام میدم. خوابوندن بچه ها همان و خوابیدن تا صبح همان. صبح که از آقای همسر بابت خوابیدن عذرخواهی کردم، گفت صدات کردم اما گفتی نمی خوام بیام! بقیه الویه رو هم بعد نماز صبح آماده کردم و تحویل کلاس اولیمون دادم.

۳ نظر
ملکه بانو

حلیم/هلیم

کسی تجربه ای از حلیم پختن داره به من بده آیا؟

۱ نظر
ملکه بانو

سرکه در عسل

یه روزایی هست در مقابل غرها، گریه ها و بدقلقی های ناتمام پسرا صبر می کنم و صبر می کنم و صبرمی کنم، اما ناگهان منفجر می شوم. و امان از این انفجارها که تمام آن صبوری کردن ها را هم بر باد می دهد و من عجیب حس خسران می کنم این مواقع!

۵ نظر
ملکه بانو

انا فقیر و انت الغنی

از دیروز به خاطر یه سرماخوردگی افتادم. همش خواب، تب و لرز، ... .

خدا قشنگ به آدم نشون میده تو هیچی نیستی، شب سالم و سلامت می خوابی، صبح با تب و لرز بیدار میشی! آدم این موقعاست فقر محض بودن خودش را به تمام معنا وجدان می کنه. 

کاش این باور رو تا آخر عمر حفظ کنم.

کاش باور کنم که هر لحظه از عمرم می تونه آخرین لحظم باشه.

کاش بتونم جوری زندگی کنم که اون دنیا روم بشه توی چشمای خدا و امام زمانارواحنا فداه نگاه کنم.

۳ نظر
ملکه بانو

سلام کلاس اولی

دیروز رفتیم موهای شاهزاده رو کوتاه کردیم و امروز به همراه پدر راهی مدرسه اش کردیم. امیدوارم این علاقه و پشتکارش به درس و مدرسه مستدام باشه و هر چه را یاد می گیرد، در راه خدا و ولیش به کار گیرد.

۵ نظر
ملکه بانو

بازی

من رو گوشیم هیچ گونه بازی نمی ریزم. چند وقته به خاطر ترک یه عادت بد یه بازی ریخته بودم گاهی مشغولش میشدم. بعد این بازی یه بازی دیگه معرفی کرد، دانلودش کردم. آخر روز دیدم تو نرم افزار مخصوص ساعات استفاده از گوشی زده ۱:۳۰ باهاش بازی کردم. هیچی دیگه جفتشو پاک کردم!

۴ نظر
ملکه بانو

...

و امروز ۳۰ ساله شدم.

۸ نظر
ملکه بانو

تاثیرگذارترین کتاب ها

وقتی لوسی می عزیز تاثیرگذارترین کتاب هاش رو معرفی کرد، منم دلم خواست تاثیرگذارتین کتاب ها رو بر خودم بنویسم.

اولیش کتاب آفتاب در حجاب سیدمهدی شجاعیه. کتابی که در دوران راهنمایی خوندم و باعث شد حضرت زینب سلام الله علیها برام یه الگوی تمام عیار باشه و دلم بخواد مثل ایشون مظهر صلابت، شجاعت و وقار باشم.

دومین کتاب کتابیه که قبلا هم معرفیش کردم و به افراد زیادی هم معرفیش کردم: برتری خفیف. کتابی که بر خلاف بسیاری از کتاب های روانشناسی مشابه به روند آهسته و پیوسته معتقده و کمک زیادی به من کرده.

سومین کتاب هم کتاب بهشت سعادت از حسین درگاهی است که برای من یک نسخه از زندگی کردن در بهشت بود. خوندن کتاب برام بسیاااااااار لذت بخش، تاثیرگذار و راهگشا بود.

۲ نظر
ملکه بانو