این بچه ها به طرز اعصاب خردکنی آینه تمام نمای کارای ما هستن
حرف برای گفتن زیاد دارم ولی انگار فیلترهای حرف زدنم بیش از همه خودش رو اینجا نشون داده!
دلم برای روزهای پررنگ وبلاگ نویسی در بلاگفا تنگ شده
چقدر این دندون دراوردن سخته!!
پدرم دراومده، سرم درد میکنه، خونه رو هواست، شام نصفهدنیمه است، ظرفا نشسته،
بازم بگم؟!
بحث به همسر یکی از اقوام رسیده بود که به تازگی شهید مدافع شده بود. همسر خواهرم گفت: "من نمیدونم اصلا برای چی میرن؟"
آقای پادشاه ما گفت: "برای دفاع از حرم میرن."
گفت: "زن و بچه آدم مهم تره. اولویتش بیشتره."
گفتم: "این همه ای که تا به حال از اول اسلام شهید شدنم زن و بچه داشتن"
گفت: "حالا اگه پیامبر یا امام بود، حکم جهاد میداد یه چیزی"
آقای پادشاه گفت: "دفاع از حرم حضرت زینبه"
گفت: "حرم که مال ما نیست"
آقای پادشاه گفت: "پس مال کیه؟ سنیا؟"
گفت: "مال امام زمانه"
من در حالی که چشام اندازه یه نعلبکی گرد شده بود، گفتم: "خوب پس دینم مال امام زمانه دیگه، بیاد خودش درستش کنه."
دیگه هیچی نگفت.
انقدر حجم کار تو خونه زیاده، وقتایی که میام خونه مامانم احساس میکنم وقتم داره تلف میشه
این هفته از اون هفته های بی حوصلگیم بود، و امروز با بیشترین دوز بی حوصلگیش!!
چند روزه دارم تمام تلاشمو میکنم هر روز صبح که از خواب بیدار میشم به حجم کارایی که دارم فکر نکنم و در مقابل بی خیال همشون شدن مقاومت کنم، مودمو خاموش کنم و شروع کنم!
گاهی یه حرکت نادرست گند میزنه به خوشی و رضایت یه روز.
چرا انقدر آدم بودن سخته؟
چرا من انقدر ایراد دارم؟
از هر طرف نگاه میکنم، نقص و ایراده که میزنه بیرون.
خانه تکانی آشپزخانمان را شروع نموده ایم، در راستای کانال flylady. باشد که تا پایان اسفند به راحتی تمام شود.
https://telegram.me/flyladyeveryday
جمعه ها رو دوست ندارم.
جمعه ها برای من یادآور نبودن های آقای پادشاهه.
جمعه ها همه جا خلوته، وبلاگستان و تلگرام سوت و کوره، به دوست وآشنا هم نمیشه زنگ زد!
دلم کمی باهم بودن میخواد، کمی گردش رفتن، دور زدن.
کاش هوا زودتر خوب شه تا بتونیم کالسکه رو راه بندازیم خودمون سه تایی بزنیم به خیابون، بریم پارک، بازی و اندیشه، خرید.
من از اون دسته از خانم هایی هستم که تحمل چیز اضافه ندارم. حتی اگه ٢ تا کابینت بیشتر داشتم، مطمئنا بوفمو رد میکردم میرفت.
توی هر بار خونه تکونی خونه هم یه سری وسیله که بیش از ٦ ماه بی استفاده موندن به بیرون از خونه هدایت میشن. این وسط مسئله لباس ها و وسایل آقای پادشاهن که تاریخ نامصرفی بیشتری دارن ولی باز هم همون عاقبت رو دارن.
اینا رو گفتم که بگم چند روزیه شروع کردم به خوندن آرشیو لذت کمتر داشتن و توصیه میکنم شما هم بخونید و دنبالش کنید، مخصوصا اگه خیلی اهل شلوغ کردن خونه و نگه داشتن خرت و پرتین.
امروز برای اولین بار ماست درست نمودم
و باز هم برای اولین بار با شاهزاده آرد الک کردیم، تخم مرغ رو زدیم، همزن برقیمان را از جعبه درآوردیم و کیک درست نمودیم.
تازه ترش آن که به فرموده آقای پادشاه کیک را میخواهیم راهی خانه مادرش کنیم تا کنار خواهرانش میل نماییم.
بلی چنین ملکه کدبانویی می باشیم.
پ.ن:
کسی میتونه با زبان ساده به من یاد بده چه جوری میشه اینجا عکس گذاشت؟
داشتم با دوستم صحبت می کردم بحث تلگرام پیش اومد و وقتی که از آدم می گیره. گفتم: "من کلی از کانالامو پاک کردم تا کمتر وقتم گرفته شه." گفت: "اکثر کانالای من کانال فروش لباسه و لباسای خارجی با قیمت خیلی ارزون." خلاصه کلی گفت و گفت. آخرش گفتم: "من تلاشم برای خرید ایرانیه." گفت: "چرا؟!!" گفتم: "چرا باید اجناس ترکیه ای با قیمت 15 تومن همه جا باشه؟ تا ما از کارگرامون حمایت نکنیم که نمیشه. میدونم قیمتاش اصلا پایین نیست و کیفیتشون هم بعد مدتی پایین میاد ولی خوب من تلاشمو می کنم. حتی سر جهاز خواهرمم کلی روی مادرم کار کردم تا یه سری چیزا رو که ایرانیش کیفیت خوبی داره، ایرانی بخرن."