روز جمعه صبح پدر و پسرا رو بیدار کردیم که بریم کاشان. رفتیم دنبال مامان اینا سوارشون کردیم که راه بیفتیم که ماشین بازی دراورد و تا درست شه شد نزدیک ظهر و ما از کاشان رفتن افتادیم. نمی دونم چرا قسمت نیست ما کاشان رو ببینیم!!

این شد که رفتیم قم. خیلی خوب بود. بعد از سال ها تونستم به راحتی مقابل ضریح خانم بشینیم و نفس بکشم. عالی بود. انگار توی بهشت داری نفس می کشی.

قمیای عزیز لطفا هر بار میرید حرم یه سلامی از طرف من بدید لطفا.