یه جمله ای هست که آقای همسر از همون اوایل ازدواج می گفت و به نظرم خیلی کاربردی و مفیده. می گفت و می گه که: "تفاهم یعنی تو بشینی شیرموزتو بخوری، من آب طالبیم رو. نه من ناراحت باشم چرا تو آب طالبی نمی خوری، نه تو ناراحت باشی که چرا من شیرموز نمی خورم."
شاید بهتر باشه به تفاوت هامون از این دیدگاه نگاه کنیم!
اگر امکان شیرموز و آب طالبی خوردن برای هردو نفر وجود داشته باشه و شیرموز خوردن کسی وابسته به دیگری نباشه و تو این خوردنها و نخوردنها خودخواهی هم وجود نداشته باشه، و از خود گذشتگی هم لازم نباشه، طبیعیه که کسی با کسی عدم تفاهم نخواهد داشت. که به نظر من این دیگه اصلا اسمش زندگی مشترک نیست چون آدم با دوستش هم میتونه بشینه شیرموز و آب طالبی بخوره و هیچ مشکلی هم نباشه. و آیا میتوان گفت که آدم با همه ی دوستانش تفاهم دارد؟! :(
مشکل اینه که در زندگی مشترک در غالب اوقات این که من چی بخورم یا نخورم رو تصمیم دیگری اثرگذاره! :(