کابووووس کلاسای ما! خودش یه ترم بود برای خودش. بعد فکر کنید من این درسو با کلی درس اختصاصی دیگه و البته باردار و با چند دانه و دختر و یه لشگر پسر برداشتم.

یه استاد با دیسیبلین کمربند کفش ست سخت گیر. یه دقیقه تاخیر قبول نبود، تا ثانیه آخر درس می داد، هر هفته کوییز می گرفت!!، 3 تا پروژه داشت، با یه امتحان خیلی سخت. به راحتیم می نداخت.خلاصه که مصیبتی بود. 

فکر کنم با 12، 13ام پاس کردم و بسیییییییی خوشحال بودم که پاس شد.

تازه فکر کنید دخترا هم نبودن بشینیم مخامونو بذاریم رو هم یه جوری پروژه هاشو پیش ببریم. خدا خیر بده یکی از دوستامو کلیییییی کمکم کرد. آخرشم خدا  خیر بده یکی از پسرا کدمو به ران(run) رسوند وگرنه که دیگه هیچی!!!

تو اون وضعیت هر روز لپ تاپو خرکش می کردم دانشگاه تا 8 شب دانشگاه بودیم.

وضعیتی داشتیما!!

چه جوری دوباره فکر درس خوندن تو این مخ من چرخ می خوره واقعا؟!!!